یک بازیگر زن مهمان در واشنگتن دی سی متوجه تغییرات چشمگیر و خطرناکی در رفتار و آرایش فیزیکی دختر 12 ساله خود می شود. در همین حال، یک کشیش جوان در دانشگاه جورج تاون در همان حوالی که با بیماری لاعلاج مادرش دست و پنجه نرم می کند، شروع به شک در ایمان خود می کند. و در پایان داستان، یک کشیش ضعیف و مسن، ضرورت خودنمایی با یک دشمن شیطانی قدیمی را تشخیص می دهد.
بالاترین امتیاز فیلمهای ترسناک طبق گزارش IMDb
یک ایستگاه تحقیقاتی ایالات متحده، قطب جنوب، اوایل زمستان 1982. پایگاه ناگهان توسط یک هلیکوپتر از ایستگاه تحقیقاتی نروژی در نزدیکی وزوز می شود. آنها در حال تلاش برای کشتن سگی هستند که از پایگاه آنها فرار کرده است. پس از نابودی هلی کوپتر نروژی، اعضای تیم ایالات متحده به پایگاه نروژی پرواز می کنند تا همه آنها مرده یا مفقود شده را کشف کنند. آنها بقایای موجود عجیبی را پیدا کردند که نروژی ها سوزانده بودند. آمریکایی ها آن را به پایگاه خود می برند و استنباط می کنند که یک شکل زندگی بیگانه است. پس از مدتی مشخص میشود که بیگانه میتواند به شکلهای دیگر زندگی، از جمله انسان، جذب شود و مانند یک ویروس منتشر شود. این به این معنی است که هر کسی در پایگاه ممکن است توسط The Thing ساکن شود و تنش ها تشدید می شود.
داستان در تامباد در دهه 1920 می گذرد، داستان حول محور سه نسل از یک خانواده می چرخد که با عواقب آن مواجه می شوند که معبدی برای اولین فرزند الهه ای به نام هاستار می سازند – کسی که نباید پرستش شود. هاستار موجودی وحشتناک است که می تواند یک شخص را نفرین کند و در عین حال می تواند سکه های طلا نیز بدهد. و داستان بر ماهیت انسان و طمع بی پایان تأکید داشت. اسطوره هاستار این است که وقتی الهه سعادت جهان را خلق کرد، هاستار را به دنیا آورد و پس از آن 16 خدا و الهه کرور به دنیا آمد. هاستر اولین فرزند او بود که مورد علاقه او بود، اما هاستر بسیار حریص بود. هنگامی که الهه سعادت به هاستار مالکیت تمام طلاهای جهان یا همه غذاها را پیشنهاد کرد، او طلا را گرفت و همچنین سعی کرد در طمع خود در جنگ با برادران و خواهرانش غذا را تصاحب کند. خدایان و الهه های 16 کرور بر هاستار غلبه کردند و هنگامی که قصد کشتن او را داشتند، الهه سعادت مداخله کرد و برای او التماس کرد. خدایان و الهه های 16 کروری درخواست او را پذیرفتند به یک شرط و آن اینکه هاستار هرگز در پوراناها ذکر نشود و هرگز نباید او را پرستش کرد.
در آیندهای دور، خدمه سفینه فضایی تجاری نوسترومو در راه خانه هستند که تماس پریشانی از یک ماه دور دریافت میکنند. خدمه موظف به تحقیق هستند و پس از آن سفینه فضایی روی ماه فرود می آید. پس از یک فرود سخت، سه خدمه سفینه فضایی را ترک می کنند تا منطقه روی ماه را کاوش کنند. همزمان با کشف یک کلونی کندو از موجودی ناشناخته، کامپیوتر کشتی پیام را رمزگشایی میکند تا یک هشدار باشد، نه یک زنگ خطر. هنگامی که یکی از تخم ها مختل می شود، خدمه متوجه می شوند که در سفینه فضایی تنها نیستند و باید با عواقب آن مقابله کنند.
ماریون کرین، کارمند دفتر فینیکس، از رفتاری که زندگی با او داشته است خسته شده است. او باید معشوقش سم را در وقت ناهار ملاقات کند و آنها نمی توانند ازدواج کنند زیرا سام باید بیشتر پول خود را به عنوان نفقه بدهد. یک روز جمعه، ماریون توسط کارفرمایش به بانک چهل هزار دلار اعتماد می کند. ماریون با دیدن فرصتی برای گرفتن پول و شروع یک زندگی جدید، شهر را ترک می کند و به سمت فروشگاه سم کالیفرنیا می رود. پس از رانندگی طولانی خسته و گرفتار طوفان، از بزرگراه اصلی خارج شده و به متل بیتس میرود. متل توسط مرد جوانی آرام به نام نورمن اداره می شود که به نظر می رسد تحت سلطه مادرش است
جک تورنس، نویسنده مشتاق و معتاد الکلی در حال بهبود، همسرش وندی و پسر با استعدادش، دنی، که توسط یک بلوک نویسنده دائمی تسخیر شده است، پس از شروع به کار به عنوان سرایدار خارج از فصل، به هتل منزوی کلرادوی پوشیده از برف اورلوک می کشاند. با تعطیل شدن هتل غارنشین برای فصل، مدیر یک تور بزرگ به جک میدهد و سرآشپز مرکز، آقای هالوران سالخورده، با دنی در مورد هدیهای روانی کمیاب به نام «درخشش» گپ میزند و حتماً به او هشدار میدهد. در مورد اتاقهای متروکه هتل و بهویژه اتاق 237 خارج از محدوده. با این حال، جک بهجای غلبه بر مخمصهی بد خلاقیت، کم کم ذهن خود را از دست میدهد و در محیطی نابخشودنی از طوفانهای برفی بیپایان گرفتار میشود. زندان خاموش غول پیکر مملو از اتفاقات عجیب و دیدنی های وهم انگیز. حالا صداهای بی وقفه درون سر جک قربانی می خواهد. آیا جک قادر به قتل است؟